گزارش جلسه هفتم(1)
این جلسه آخرین قسمت بحث ما در مورد فرهنگ پوشش زنان در قرآن بود. مقداری نیز دربارهی فرهنگ پوشش در ادب جاهلی بحث نمودیم. در بحث اول ادامهی استنادهای کتاب «حجاب شرعی در عصر پیامبر» را نقد کردیم. به دلیل اشکالهای متعددی که مولف محترم در برداشت از آیات داشتهاند بررسی تمامی این اشکالها ما را از بحث اصلی دور میکرد. از همین رو با ذکر چند مورد اصلی بررسی سایر استنادهای این کتاب را به پژوهش دوستان سپردیم.
در کتاب مذکور پس از بررسی واژهای که به خمار اشاره میکند آمدهاست: « متن آیه به خوبی گویای این است که تن پوش یا سرانداز مذکور جامهای است نادوخته که قابلیت جابجایی بر روی اندام را دارد.» همچنین بعد از آیهای که واژهی جلباب را در بردارد میگوید: « متن آیه حاکی از این است که تنپوش و جلباب پارچهای است نادوخته که میتوان آن را بر روی اندام جابجا کرد و تغییر وضعیت داد. همچنین عدم استفادهی آنان از پیراهن را به نوعی میتوان از همین آیه به دست آورد.» عجیبتر از این دو مورد بیان ایشان بعد از تعبیر «یحفظوا فروجهم و یحفظن فروجهن» است: «متن آیه به گواه تفسیر مشهور موید آن است که زنان و مردان مومن(یعنی حتی پس از ظهور اسلام) برای پوشاندن پایین تنه و شرمگاهشان از ازار یا دامن لباس استفاده میکردند و نه شلوار زیرا مطابق آیه میبایست مراقب میبودند تا اندام موجود در زیر آن در حین حرکت و نشست و برخاست مرود رویت واقع نشود.»
بعد از ذکر این استنادها نتیجهگیریهایی را ذکر نمودهاند که دو تای آن برای بنده مهمتر است. اول این که «قرآن خواستار این نشد که مردان و زنان مومن برای پوشاندن خود پارچههای نادوخته را کنار گذارند و بهجای آن از پیراهن، شلوار و ... استفاده کنند بلکه رهنمودهای خود را بر پایهی همان پارچههای رایج نادوخته تنظیم و استوار کرد.» نتیجهی دیگر این که «بنابراین با توجه به عدم استفاده از جامههای دوخته میبایست همهی پیامدهای منفی استفاده از پارچههای نادوخته را پذیرفت.»
عدم ذکر عدم وجود را نتیجه نمیدهد
در بررسی این استنادها ذکر این نکته را لازم میدانم که فعلا در مورد این که مردم زمان پیامبر از پارچههای دوخته استفاده میکردند یا خیر بحثی نداریم.بحث ما در این قسمت برداشت این مساله از قرآن است. صحیح است که در قرآن واژههای لباس دوخته مانند «قمیص و سروال» نیامدهاست ولی جنس نادوختهی آن مانند«ازار و رداء» نیز در قرآن اشاره نشدهاست. قرآن در مقام ورود به جزییات زندگی مردم که در مناطق و فرهنگهای مختلف متفاوت است نبودهاست نه در مورد پوشش و نه سایر جنبههای زندگی مردم. نمیتوان از عدم اشارهی قرآن به این واژهها عدم وجود آنها را نیز نتیجهگیری نمود. از این که خمر یا جلباب نیز قابلیت جابجایی را دارند نمیتوان به دست آورد که به طور کلی نادوخته بودهاند، چه بسا دوخته بودهاند ولی به گونهای که امکان جابجایی نیز داشتهباشند. تنها میتوان به دست آورند که چنین ازادی در آنها وجود داشتهاست.
حفظ فرج کنایه از پاکدامنی
ایشان حفظ فرج را به معنای ظاهری خود گرفته است و در نتیجه مشکل مردم آن زمان را هویدا بودن شرمگاهشان میداند، درحالیکه این عبارت کنایهای است از پاکدامنی(مفردات الفاظ القرآن، ص 245). پیش از این در بحث لغوی در جلسات مفصل دربارهی این عبارت بحث شد. همچنین اشاره شد که فهم معانی عبارت با جمع اجزای آن روش صحیحی نیست.
وجود لباس دوخته در قرآن
اضافه بر این که در قرآن به لباس دوخته نیز اشاره شدهاست در آیه 81 سورهی نحل میفرماید:«و جعل لکم سرابیل تقیکم الحر و سرابیل تقیکم باسکم؛ خداوند برای شما پیراهنهایی که شما را از گرما و جنگ حفظ میکند قرار دادهاست.» مولف محترم از این آیه تنها قسمت دوم را ذکر میکند درحالی که در قسمت اول قرآن به «سربال» اشاره میکند که فایدهی آن برای مردم عرب آن زمان محافظت از گرما و استفاده هنگام جنگ بودهاست. اهل لغت سربال را پیراهن دانستهاند(العین، ج7، ص 344 و المحیط فی اللغة، ج8، ص433) که نوع دوختهی لباس است. از برخی از اشعار جاهلی نیز به دست میآید که سربال لباس دوختهاست مانند:
و لَنِعْمَ رِفْدُ القَوْمِ یَنْتَظِرُونَهُ و لَنِعْمَ حَشْوُ الدِرْعِ و السِربالِ
در جلسات مربوط به اشعار جاهلی این واژه را بیشتر بررسی میکنیم.
توصیههای قرآن کلی است نه مصداقی
اما دو نتیجهای که ایشان از این استنادها برداشت نمودهاست. این که چون قرآن به واژههای دوخته اشاره نکردهاست را به این معنا بدانیم که قرآن نخواستهاست مردم لباسهای دوخته بپوشند و به همان مقدار پوشش رضایت دادهاست نتیجهگیری صحیحی نیست. پیش این بیان شد که قرآن در مصادیق زندگی مردم دخالت نکردهاست. شیوهی ساختن خانهها، شیوهی کشاورزی، جنگ و دیگر مسایل خارج از محدودهای ورود قرآن است. نمیتوان از عدم ذکر لباسهای دوخته رضایت قرآن به لباسهای نادوخته را بهدست آورد. آنچه برای قرآن مهم بودهاست رعایت پوشش شرعی است چه با لباس دوخته حاصل شود چه با لباس نادوخته.
نتیجهگیری دوم ایشان نیز صحیح نیست. از عدم ذکر لباسهای دوخته نمیتوان بهدست آورد که قرآن به پیامدهای منفی لباس نادوخته و ظاهر شدن گاه و بیگاه اندام زیر آن رضایت دادهاست. توصیههایی دین که هم در قرآن و هم در روایات متعدد پیامبر آمدهاست برای جلوگیری از همین پیامدهای منفی است که در بحث سنت به آن خواهیم پرداخت.
ادامهی این گزارش در پست دیگری خواهد آمد.