پوشش در اسلام

بخش مجازی جلسات بررسی پوشش در اسلام

پوشش در اسلام

بخش مجازی جلسات بررسی پوشش در اسلام

نقد پنجم: بررسی برهنگی در زمان پیامبر

سه شنبه, ۳ دی ۱۳۹۲، ۱۱:۰۳ ب.ظ

به نقل از مهرخانه:

بررسی برهنگی در زمان پیامبر

مجید دهقان

پس از بررسی مقدمه در نقدهای پیشین، به نقد فصل اول کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر می‌پردازیم. مؤلف گرامی پوشیدگی و برهنگی عرب در زمان پیامبر را در پنج فصل بررسی می‌نماید که فصل نخست آن به اجتماع اختصاص دارد.

در مبحث اول از این فصل پدیده برهنگی را در ذیل عنوان‌های برهنگی کامل، نیمه‌برهنگی، برهنگی‌های موردی و برهنگی نابالغان تحلیل می‌نماید. در اصل این مطلب که در پوشش مردم آن زمان به دلیل عوامل مختلف ناهنجاری‌هایی وجود داشته‌است با مؤلف بحثی ندارم، اما در مورد برخی استنادها و هم‌چنین نتایجی که وی به‌دست می‌آورد، نکاتی را می‌نگارم.

مؤلف اولین روایت برای تأیید برهنگی کامل را در ص 31 از کتاب مکارم‌الاخلاق ذکر می‌نماید. مرحوم طبرسی(ف 548ه) این روایت مرسل را از زراره از امام محمد باقر علیه السلام نقل می‌نماید. وی سند خود تا زراره را بیان نمی‌نماید؛ چنان‌چه در سایر روایت‌های کتاب خود نیز تنها به ذکر راوی آخر بسنده کرده ‌است. شبیه این روایت در کتاب امالی صدوق نیز آمده ‌است که فاقد قسمتی است که مؤلف به آن استدلال می‌نماید. آن روایت نیز از محمد بن قیس بدون استناد به امام نقل شده ‌است(الامالی، ص 234). به هر حال سند هر دو روایت مشکل دارد و چه در بحث تاریخی و چه در بحث فقهی قابل استناد نیست.

دومین روایتی که مؤلف برای تأیید برهنگی کامل ذکر می‌کند، از ابوسعید خدری است که برهنگی گروهی از مردم در زمان پیامبر را بیان می‌دارد که دور هم نشسته و به قرآن گوش فرا می‌دادند. در متن اصلی روایت این‌گونه آمده ‌است: «قال جلست فی عصابه من ضعفاء المهاجرین و انّ بعضهم لیستتر ببعض من العری و قاری یقرأ علینا».

این گروه اهل الصفه هستند که به دلیل مهاجرت از مکه و گاهی از دیگر شهرها به دلیل نداشتن تمکن مالی، در فقر شدید بسر می‌بردند. روایت اول که از مکارم‌الاخلاق نقل شده بود نیز در مورد همین گروه است.

در روایت ابوسعید برخی از افراد این گروه فاقد پوشاک توصیف شده‌اند (بعضهم لیستتر ببعض) و روشن است که برهنگی چند نفر در مدتی از زمان را نمی‌توان شاهدی برای رواج برهنگی کامل در دوران پیامبر دانست. اضافه بر این‌که در خود روایت مواظبت آنان بر پوشاندن خود به وسیله اضافه لباس دیگران نیز ذکر شده ‌است.

در روایتی دیگر ابوهریره همین گروه را توصیف می‌نماید، ولی با پوشاک حداقلی و با مراقبت ویژه نسبت به پوشاندن عورت. این روایت را مؤلف در ص 36 کتاب خود نقل می‌نماید:
«لقد رایت سبعین من اصحاب الصفة ما منهم رجل علیه رداء امّا ازار و امّا کساء قد ربطوا فی اعناقهم فمنها ما یبلغ نصف الساقین و منها ما یبلغ الکعبین فیجمعه بیده کراهیة ان تری عورته؛ هفتاد نفر از اصحاب صفه را دیدم که هیچ‌کدام آنها رداء نداشت یا ازار داشتند و یا کساء که آن را به گردن خود گره زده و تا نصف ساق و گاهی تا قوزک پا می‌رسید و از خوف اینکه عورتشان دیده شود[دو طرف] آن را با دستشان جمع می‌کردند.»

در روایت سوم، مؤلف روایتی از امام باقر علیه السلام نقل می‌نماید و آن را نوعی دلجویی از بینوایان برهنه‌ای می‌داند که درست‌کردارند، ولی از جامه‌ ظاهری بی‌بهره‌اند:«ان العفیف لاتبدو له عورة و ان کان عاریا من الثیاب و الفاجر بادی العوره و ان کان کاسیاً من الثیاب؛ انسان عفیف گرچه بی‌لباس باشد عورتش آشکار نمی‌شود و فاجر گرچه پوشیده از لباس هم باشد عورتش آشکار می‌گردد.» مؤلف این روایت را نیز تأییدی برای رواج برهنگی کامل می‌داند، در صورتی که این روایت از امام باقر در تفسیر آیه‌ شریفه‌ «ولباس التقوی ذلک خیر»(الاعراف: 26) وارد شده‌است:
« و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر ع فی قوله یا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباساً یُوارِی سَوْآتِکُمْ‏ وَ رِیشاً» فأما اللباس فالثیاب التی یلبسون، و أما الریاش فالمتاع و المال، و أما لباس التقوى فالعفاف لأن العفیف لا تبدو له عورة و إن کان عاریا من الثیاب، و الفاجر بادی العورة و إن کان کاسیا من الثیاب‏»(تفسیر علی بن ابراهیم، ج1،  226).

حضرت لباس تقوی را عفاف دانسته‌ و ظاهراً در بیان این نکته است که عفت مهم‌تر از پوشش با جامه‌های ظاهری است؛ چه بسا شخصی بدون لباس باشد، ولی عفت او اجازه ندهد با عورت آشکار نمایان شود و چه بسا شخصی دارای لباس‌های فراوانی باشد، لکن به دلیل بی‌عفتی عورت خود را نمایان کند. این روایت در مقام دلجویی از بینوایان نیست و نمی‌تواند شاهدی برای رواج برهنگی کامل در جامعه باشد.

در روایت چهارم به روایتی استدلال می‌شود که در آن سیره پیامبر در برخورد با بینوایان نقل شده‌است. هرگاه انسان مسلمان برهنه‌ای نزد پیامبر می‌آمد حضرت بلال را امر می‌کرد تا قرض کند و برای او لباسی تهیه نماید: «اذا اتاه الانسان مسلماً فرآه عاریاً یأمرنی فأنطلق فأستقرض فاشتری له البردة فأکسوه و أطعمه». گویا استدلال مؤلف محترم به واژه‌ «عاریاً» در این روایت است. معنای این واژه گرچه همان معنای برهنه و بدون لباس بودن است، اما در همه‌ کاربردهای خود به معنای برهنگی کامل نیست، بلکه به عدم پوشش کافی نیز گفته می‌شود.

با بررسی کاربرد این واژه در متون مختلف می‌توان این مطلب را به‌دست آورد. پیامبر در جنگ بدر هنگام خروج از مدینه به سمت میدان جنگ از خدا می‌خواهد که یاران برهنه و گرسنه‌ خود را بپوشاند و سیر کند: «اللَّهُمَّ إِنَّهُمْ حُفَاةٌ فَاحْمِلْهُمُ اللَّهُمَّ إِنَّهُمْ عُرَاةٌ فَاکْسُهُمُ اللَّهُمَّ إِنَّهُمْ جِیَاعٌ فَأَشْبِعْهُمْ»(السنن الکبری، ج6، ص 305) اگر واژه‌‌‌ «عراه» را به معنای ظاهری خود بگیریم به این معناست که پیامبر با قومی کاملاً برهنه به جنگ رفتند که بسیار بعید است. حضرت برای مردمان فقیری که لباس کافی و درخوری نداشتند، دعا می‌کند تا لباس مناسبی روزیشان شود. در شعر نابغه نیز واژه‌ عاریاً در مورد کسی به کار رفته که دارای لباس کهنه‌ایست:
أَتَیْتُکَ عَارِیاً خَلَقاً ثیابى            على خوفٍ تُظَنُّ بى الظُنُونُ
(العین، ج 8، ص 152)

خلق الثوب به معنای کهنه شدن لباس است (همان، ج4، ص 151). در این شعر نابغه کسی را توصیف می‌کند که خود را با داشتن لباس کهنه برهنه توصیف نموده ‌است. بنابراین افرادی که در روایت به نزد پیامبر می‌آمده‌ اند ممکن است نه برهنه‌ کامل و بلکه دارای پوشش ناکافی یا کهنه بوده‌اند.

مؤلف هم‌چنین تشویق پیامبر به هدیه دادن لباس به مسلمانان و پوشاندن آنان را نیز تأییدی بر رواج برهنگی کامل در آن زمان می‌داند. روایت این‌گونه است: «من کسا مسلماً ثوباً لم‌یزل فی سترالله مادام علیه منه خیط او سلک؛ هرکس به مسلمانی لباسی بپوشاند تا زمانی که از آن لباس نخی باقی است، در پوشش خدا خواهد بود.»

تشویق به دادن لباس به مسلمانان مستلزم این نیست که مسلمانان پیش از آن کاملاً عریان باشند، بلکه ممکن است از لباس مناسب و کافی برخوردار نباشند و در این صورت این روایت نیز نمی‌تواند تأییدی برای رواج برهنگی کامل باشد.

مؤلف هم‌چنین بحثی فقهی در بین فقهای قرون اول را دلیل بر رواج نیمه برهنگی در آن زمان می‌داند. اگر خانمی نماز بخواند و مقداری از موی سرش نمایان باشد به نظر ابوحنیفه اگر یک‌چهارم یا یک‌سوم سرش نمایان باشد باید نماز را اعاده کند و اگر کمتر باشد نماز صحیح است. به نظر ابویوسف اگر تا نصف نمایان باشد، چه از موی سر و چه از سایر اندام، نماز صحیح است(ص36). به نظر مولف این نظر ابو یوسف نشان‌دهنده‌ی رواج لباس کهنه‌ی و پوسیده است به گونه‌ای که گاهی عین عورت و سایر قسمت‌های حساس زنان را آشکار می‌کرد‌ه‌است. مولف نه تنها در این بحث‌ بلکه در بحث‌های دیگری نیز از بحث‌های فقهی واقعیت‌های اجتماعی را نتیجه گرفته‌است که در هر مورد به اشکال چنین استنباطی اشاره می‌شود. مستند فقهای اهل سنت در این بحث روایتی است از عمرو بن ابی سلمه که پیش نماز تعدادی از کودکان شده بود در حالی‌که به دلیل کهنه بودن لباسش مقداری از نشیمن‌گاهش نمایان بود. این روایت دلالت می‌کند که مقدار کمی از عورت اگر نمایان باشد بی‌اشکال است. به نظر ابویوسف چون قلّت و کثرت نسبی هستند و اگر یک مقدار با بیشتر از خود سنجیده شود کم است و اگر با کمتر از خود، زیاد است؛ مقدار غیر پوشیده اگر کمتر از نصف باشد با مقدار پوشیده که مقایسه شود کم است و ضرری به نماز نمی‌زند و تنها اگر از نصف بیشتر باشد در مقابل پوشیده بیشتر است و نماز را باطل می‌کند(المبسوط سرخسی، ج1، ص181). استدلال ابویوسف به دلیل رواج برهنگیِ در جامعه نیست بلکه به دلیل فهم او از مفهوم کمی و زیادی با توجه به استدلالی است که مطرح می‌نماید.

استنادهای دیگر مؤلف در این بحث نیز دارای اشکالاتی است که از حجم یک مقاله خارج است. ادامه این بحث را در مقاله‌ آینده دنبال می‌کنم.


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی