موضوع این جلسه بازتاب فرهنگ پوشش در قرآن بود. در ابتدا ضرورت نیاز به نظریهای دربارهی زبان قرآن برای این بخش از بحث بیان شد. سپس مروری بر نظریههای مطرح در این موضوع انجام شد. نطریههای متکلمین دربارهی صفات الهی(تشبیه، تعطیل و تنزیه)، نظریه غایتگرایی یا کارکرد گرایی در معانی الفاظ، و نظریهی تاریخمندی متن. سپس به سه نظریهی مطرح درباره اثرپذیری زبان قرآن از فرهنگ زمان خود پرداخته، هر نظریه را با نتیجهی آن بررسی نمودیم. نظریهی بازتاب کامل فرهنگ زمانه در زبان قرآن، اثرپذیری قرآن از فرهنگ زمانه و استقلال قرآن از فرهنگ زمانه. توضیح نظریهی مختار به بحث آینده سپرده شد.
در پایان بحث تعدادی از آیات قرآن که در کتاب "حجاب شرعی در عصر پیامبر" در بحث فرهنگ زمان قرآن به آنها استناد شده بود بررسی شد. اولین دسته، آیاتی بود که مولف این کتاب برای اثبات فقر عمومی در جامعه به آنها استناد کرده بود، مانند آیاتی که کفاره برخی از محرمات را اطعام شست فقیر معین نمودهاست. مولف استدلال کردهاست که از این آیه فهمیده میشود که در محل زندگی هر شخصی، بنابر این آیات، حداقل شست فقیر زندگی میکردهاست.
اولین اشکال به این برداشت این است که از این که آیه به مومنان میفرماید هر کس در صورت انجام حرامی خاص شست فقیر را اطعام کند لازم نمیآید که در محلهی هرکسی شست فقیر وجود داشتهاست تنها مطلبی که میتوان برداشت کرد این است که در جامعهی آن روز فقیر وجود داشته است، سیر نمودن شست فقیر برای غالب مومنان آنقدر سخت بودهاست که بتوان آن را به عنوان جریمه قرار داد و این که اطعام فقرا برای شارع مهم بودهاست. عددی که در این آیات آمده تنها به دلیل بازدارندگی آن است نه این که نگاهی به تعداد فقرا در جامعه داشته باشد.
اشکال دوم این که اگر عدد موجود در این آیات ناظر به تعداد فقرای جامعه باشد نیز چنین برداشتی لازم نمیآید. برای حکیمانه بودن تشریع موجود در آیات کفاره لازم نیست که در محله زندگی هر شخص شست فقیر وجود داشته باشد بلکه همین که حداقل شست فقیر هم در کل جامعه وجود داشته باشد کافی است.
اشکال سوم به این استناد این که تعدد طبقات در هر جامعهای طبیعی است. همانطور که در یک جامعه ممکن است فقرای زیادی وجود داشته باشند ممکن است طبقهای از ثروتمندان نیز زندگی کنند. آیاتی که مردم را از جمع طلا و نقره و انعام و مزرعه برحذر میدارد(آلعمران:14 و توبه: 34)، آیات ربا، آیاتی که مردم را از تکاثر در اموال بر حذر میدارد(حدید: 20)، آیاتی که مردم را دعوت به انفاق و دستگیری از فقرا مینماید(بقره: 271، 273، توبه: 60، حج: 28) و آیاتی که صریحاً دو طبقهی غنی و فقیر را ذکر میکند(نساء:6، 135، حشر:7) نشان میدهد که همزمان با تعداد زیادی از فقرا که در جامعه زندگی میکردند طبقهی اغنیاء نیز وجود داشتهاست.
در کتاب مذکور برای شیوع گرسنگی و تشنگی در جامعهی زمان نزول به آیاتی استناد شدهاست که به مومنان وعدهی بهشتهایی میدهد که پر از درختاند و در آنها نهرها جاری است و انواع میوههای بهشتی. سپس از این که این موارد به عنوان پاداش ذکر شدهاست نتیجه گرفته میشود که این موارد برای مردمان عصر پیامبر کمیاب بودهاست که به عنوان پاداش برای آنها مطرح میگردد و گرنه در جایی که آب و درخت و انواع میوهها فراوان است و یا برای مردم امروز که بسیاری از مناظر با شکوه بشر ساخته را دیدهاند این وعدهها جذابیتی ندارد.
در نقد این استناد بیان شد که میل به طبیعت و پدیدههای طبیعی منحصر به زمان و فرهنگ خاصی نیست. همیشه رفتن به طبیعت، نگاه به آن و نفس کشیدن در هوای پاک آن برای انسان لذت بخش بودهاست. برای انسان امروزی نیز هر چه این طبیعت دستنخوردهتر باشد جذابتر است. به سختی میتوان ادعا نمود که تنها مردم بیابان نشین از زندگی در مناطق خوش آب و هوا لذت میبرند و مردمی که در مناطق سر سبز زندگی میکنند در حسرت آناند که عمرشان را در بیابانهای بیآب و علف سپری کنند.
در مورد پاداشهای اخروی نکتهی مهم دیگر این است که این پاداشها برای همهی مردم یکسان نیستند و بر حسب درجات ایمان متفاوت است. انسان عارف پاکباخته چشم به «رضوانالله اکبر» دارد و دیگری که شب از بستر بلند شده خدا را با خوف و رجا میخواند به « فلا تعلم نفس ما اخفی لها من قرة اعین» نظر دارد.
بررسی ادامهی استنادهای مطرح در کتاب «حجاب شرعی در عصر پیامبر» به جلسهی آینده واگذار شد.